یادداشتی از حسین صفوی؛
انحلال سپاه ، چشم انداز خطرناک یک آرزو
این روزها واعظی معاون رئیس جمهور در میان مردم به دنبال مشتری نفت است و با پیش فروش نفت به مردم، وعده داده است «اگر در سالهای آینده و هنگام فروش، قیمت نفت پایینتر از قیمت خرید بود، وزارت نفت بر اساس قیمت زمان خرید و تا سقف سود سپرده بانکی، زیان احتمالی مردم را جبران خواهد کرد».
این اقدام دولت و ده ها اقدام دیگر در عرصه های اقتصادی و معیشتی، آدرس یک دولت درمانده و مفلس را بما نشان میدهد که نه از پس مشکلات معیشتی مردم بر می آید و نه می تواند از درد های مردم در مقابل بیماری کرونا که این روزها سیر صعودی خود را طی می کند، بکاهد.
قطعا وقتی که دشمنان نظام چنین سیگنال هایی را از خودی دریافت می کنند، به دنبال مفری هستند تا با حمله به نقاط ضعف خودی، مردم را به خیال خود در مقابل نظام قرار دهند.
آن درسی که دولت های دهم و یازدهم همیشه به نمره حد نصاب نرسیدند و مردود شدند این است که در دستگاه فکری آنها هیچ محلی از اعراب وجود ندارد که عامل داخلی، همیشه مهم ترین فاکتور در طرح ریزی راهبردی دشمنان نظام ـ آن هم از نوع برانداز ـ است. عامل داخلی همیشه نقش کاتالیزور را بازی کرده است. نتیجه و خروجی این تفکر اینکه، نظام ضعیف شده است و بایستی از این ضعف استفاده کرد.
آنجا که رئیس جمهور از «شرایط بسیار سخت» و «سختتر از جنگ» حرف میزند، آنجا که مجلس از بابت تایید یا عدم تایید وزیر پیشنهادی رئیس جمهور در هم می پیچد، آنجا که هنوز بحث برگزاری یا عدم برگزار کنکور دولت را بخود مشغول کرده، و آنجا که عزاداری حسینی محرم با کنکور و رفتن به بقالی سرکوچه به مقایسه و بحث گذاشته می شود، بله، در همین بزنگاهها است که
دشمن قسم خورده آماده و حاضر به یراق، بیرون جهیده و ساز «انحلال سپاه» را کوک می کند.
روز شنبه ۲۵ مرداد مسعود رجوی سرکرده نفاق، از پاس طلایی دولت نهایت استفاده را کرد و طی یک موضعگیری که از تلویزیون این گروهک پخش گردید، خواهان «انحلال سپاه و اختصاص دادن بودجه آن به مقابله با کرونا و بهداشت و درمان» کرد. البته از این هم پا فراتر گذاشت و با هدف ایجاد تفرقه، مدعی شد که برای نظام فقط «یک ارتش کافیست و نباید هزینه مضاعف سپاه را هم به مردم درمند و محروم ایران تحمیل کرد».
کوتاه سخن اینکه، دولت باید دریابد که در مدت زمان باقیمانده از عمر کوتاه خود توفانهای مهیبی در راه است و کوچکترین غفلت، مصداق این حکایت است که:
شد غلامی بجوی کاب آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد
حسین صفوی
golestanfarda@gmail.com
نظرات 0